گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر خسروی
جلد پنجم
[سوره إبراهیم [ 14 ]: آیات 28 تا 31



اشاره
أَ لَم تَرَ إِلَی الَّذِینَ بَدَّلُوا نِعمَتَ اللّهِ کُفراً وَ أَحَلُّوا قَومَهُم دارَ البَوارِ [ 28 ] جَهَنَّمَ یَصلَونَها وَ بِئسَ القَرارُ [ 29 ] وَ جَعَلُوا لِلّهِ أَنداداً
لِیُضِلُّوا عَن سَبِیلِهِ قُل تَمَتَّعُوا فَإِنَّ مَصِیرَکُم إِلَی النّارِ [ 30 ] قُل لِعِبادِيَ الَّذِینَ آمَنُوا یُقِیمُوا الصَّلاةَ وَ یُنفِقُوا مِمّا رَزَقناهُم سِ  را وَ عَلانِیَۀً
یعنی شکر نعمت خدا را تبدیل بکفران « بَدَّلُوا نِعمَتَ اللّهِ کُفراً » 444- مِن قَبلِ أَن یَأتِیَ یَومٌ لا بَیعٌ فِیهِ وَ لا خِلالٌ [ 31 ] -قرآن- 1
145 یعنی قوم خود را بدار هلاکت فرود - 36 -قرآن- 127 - قرآن- 1 - «... وَ أَحَلُّوا » کردند یا نفس نعمت را بکفر تبدیل کردند
جمع ندّ و آن « أَنداداً » اي بئس المقرّ یعنی بدقرارگاهی « بِئسَ القَرارُ » یعنی هلاك. بار یبور بوارا- اي هلک « البَوارِ » آوردند
57 -قرآن- - و مخاله بمعنی دوستی و صداقت است. -قرآن- 47 « خِلالٌ » مراد بآن فدیه است « بَیعٌ » بمعنی مثل و شریک است
245- 213 -قرآن- 236 - 162 -قرآن- 205 - -116-99 قرآن- 152
تفسیر معانی
اشاره
-28 آیا ندانستهاي [اي مخاطب قرآن] و نظر نکردهاي بکسانیکه نعمت خداي را یا شکر نعمت خدا را تبدیل بکفر یا کفران
نعمت [ صفحه 88 ] کردند و قوم خود را [رهزنی و گمراه کرده] بمنزل هلاکت نزول داده و کشانیدند. 29 - [آن منزل
هلاکت] دوزخ است که در آن وارد میشوند و آن بد قرارگاهی است [براي کسیکه در آن قرار گیرد]. 30 - [اینکه کافر
نعمتان علاوه بر کفر و انکارشان] براي خداي [فرد یگانهاي که بیشریک و نظیر است]. نظائر و امثال و شریکهائی ساختهاند و
آنها را میپرستند و عاقبت امرشان بضلالت و گمراهی از راه حق [که سبیل توحید است] خواهد کشید و در ورطه کفر و ضلال
خواهند افتاد- یا مردم را از راه حق دور و بگمراهی خواهند کشانید- یا محمّد باین کافران و مشرکان] بگو بهرهاي [که
میخواهید از اینکه زندگانی فانی] ببرید [و عمر خود را در شهوات و انتفاعات بیثباتیکه بسوء اختیار پذیرفتهاید بگذرانید و
بدانید] که برگشت شما و مآل کار شما آتش است [و لا محاله در قیامت جایگاهتان آتش خواهد بود]. 31 - [ یا محمّد صلّی
اللّه علیه و آله] ببندگان من [نه ببندگان هوي و هوس] بگو آن کسانیکه بدین خدا گرویدند [یعنی اعتراف بتوحید و یگانی
خدا و عدل او و روز حساب و جزاء نمودند] نماز را بر پا دارند [یعنی بوجه کامل نماز پنجگانه یومیه را در اوقات معیّنه
مخصوصه بجاي آورند] و از آنچه بآنها روزي داده و عطا کردهایم بذل و انفاق نمایند [از صدقه مطلقه و مقیده یعنی حقوق
واجبه و صدقات مستحبّه] در پنهانی انفاق کنید [در صدقه مستحبّه مادام که ترس از ریاء باشد و اگر بخواهید دیگري بشما
تأسی کند و قصد ریاء و سوء نباشد آشکارا بهتر است] و در آشکارا انفاق کنید [در زکاة و حقوق واجبه که امتثال امر از
طرف شما معلوم شود] [و تا تهمت منع زکاة و خمس و خودداري از تأدیه حقوق واجبه را از خویشتن دور سازید] پیش از
آنکه روزي بیاید [یعنی روز رستاخیز] که نه خرید و فروشی در آنروز باشد [که خود را بواسطه اعطاي بدل و عوض و دادن
فدیه از آتش دور سازید] و نه دوستی و مخاله و مصادقتی [ صفحه 89 ] [تا از شما شفاعت کنند] [فَالیَومَ لا یُؤخَذُ مِنکُم فِدیَۀٌ وَ
لا مِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا] [و در جاي دیگر فرماید: [الَأخِلّاءُ یَومَئِذٍ بَعضُ هُم لِبَعضٍ عَدُوٌّ إِلَّا المُتَّقِینَ- در اینکه روز دوستان و رفقاي
199- 102 -قرآن- 129 - دنیوي پارهاي با پاره دیگر دشمنند جز پرهیزکاران [که همگی با یکدیگر برادر و دوستند]. -قرآن- 31
[یُثَبِّتُ اللّهُ ... الی آخر] اکثر مفسّران بر آنند که مراد از فرمایش خداي تعالی در آیه مذکوره از جمله [وَ فِی الآخِرَةِ] قبر است و
آیه در باره سؤال قبر وارد گشته است و اینکه قول إبن عبّاس و إبن مسعود و مروي از امامان ما علیهم السّلام است و محمّد بن
یعقوب الکلینی رحمه اللّه در کتاب کافی باسناد خود از سوید بن غفلۀ از أمیر المؤمنین علی علیه السّلام روایت کرده است که
چون آدمیزاد را آخرین روز از دنیا و نخستین روز از آخرت فرا رسد مال و فرزند و عملش براي او ممثّل و مجسّم » : فرمود
میگردد و بمال خویشتن توجه کرده گوید بخدا سوگند من در باره تو حریص و بخیل بودم براي من اکنون چه داري! مال
گوید از من کفن خود را بگیر پس بفرزند خود التفات کند و گوید بخدا سوگند من براي شما دوست و در باره شما حامی
بودم اینک براي من چه دارید گویند تا گودال قبر با تو هستیم تا ترا در آنجا بگذاریم و بگذریم سپس بعمل خود توجه
میکند و گوید بخدا قسم من در باره تو از دنیا کناره کردم و تو بر من گران بودي و اینک براي من چه توانی کرد. -قرآن-
145 عمل گوید من همدم تو با تو در قبر خواهم بود و در روز نشور هم با تو هستم تا من و تو هر دو بر - -20-1 قرآن- 126
پروردگارت عرضه شویم- آنحضرت فرمود اگر اینکه کس دوست خدا باشد عمل با خوشبوترین بو و خوشروترین رو و
نیکوترین لباس نزد او آید و گوید: مژده باد ترا بروح و ریحان و بهشت نعیم و مقدم تو خوشترین مقدم است. [ صفحه 90 ] باو
گوید تو کیستی گوید من عمل صالح تو هستم از دنیا بسوي بهشت کوچ کنی و عامل خود را تاکید به شتاب کند و چون او
را داخل قبر نمایند دو فرشته بر او در آیند که موهاي آنها بزمین میکشد و با دندانهاي خود زمین را میشکافند صداي آندو
مانند رعد قاصف و چشمان آنها مانند برق خاطف است باو گویند: پروردگارت کیست و پیمبر تو کیست و دین تو چیست! او
در جواب گوید خداي پروردگار من است- و محمّد صلّی اللّه علیه و آله پیمبر من است و اسلام دین من است و آنها گویند:
[ثبّتک اللّه فیما تحبّ و ترضی] [خداوند ترا در آنچه دوست داري و بآن خشنودي ثابت بدارد] و اینست معنی فرمایش خداي
تعالی [یُثَبِّتُ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُوا بِالقَولِ الثّابِتِ فِی الحَیاةِ الدُّنیا وَ فِی الآخِرَةِ] سپس قبر او را وسیع کنند تا حدّي که چشم او کار
کند و دري از بهشت بروي او بگشایند و باو گویند با چشم آسوده مانند جوان برخورداري بخواب چه خداوند فرماید
[أَصحابُ الجَنَّۀِ یَومَئِذٍ خَیرٌ مُستَقَ  را وَ أَحسَنُ مَقِیلًا]- باز آنحضرت فرمود: اگر اینکه کس دشمن خدا باشد آن عمل با زشتترین
سیما و بدترین لباس و عفنترین بوي بر او وارد شود و گوید: مژده باد ترا بغذائی از حمیم و مکانی در جحیم و چون با او در
قبر درآید دو ملک بر او درآیند و کفن او را بیفکنند و گویند: پروردگار تو کیست و دین تو چیست و پیمبر تو کیست! -
1018 بپاسخ گوید نمیدانم- باو گویند ندانستی و هدایت نشدي و بگرزي که بر دست دارند بر - 770 -قرآن- 949 - قرآن- 668
او بکوبند بضربتی که جنبندهاي در روي زمین خدا نیافریده مگر از آن ضربت بفریاد آیند و آنرا بشنوند جز جنّ و انس-
سپس دري از آتش بر او بگشایند و باو گویند بخواب در بدترین حال تنگنا و او بخوابد بنحوي که مغز سر او از بن ناخنها و
گوشت بدن او بیرون آید و خداوند ماران و عقربهاي زمین و حشرات آنرا بر او مسلّط سازد تا او را بگزند و بیازارند تا موقعی
که خداوند او را از قبر برانگیزاند و او مادام آرزوي روز قیامت را کند [ صفحه 91 ] که از شرّ قبر بلکه راحت شود نعوذ باللّه
من عذاب القبر [ترجمه از تفسیر مجمع البیان]. مفسّران گفتهاند آیه مبارکه [أَ لَم تَرَ إِلَی الَّذِینَ بَدَّلُوا نِعمَتَ اللّهِ ... الخ] مراد
کفّار قریشاند که نعمت خدائی یعنی محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را شناختند و بجاي شکر اینکه نعمت بزرگ کفران
نعمت کردند و از صادق علیه السّلام مروي است که فرمود: [نحن و اللّه نعمۀ اللّه الّتی أنعم بها علی عباده و بنا یفوز من فاز] و
محتمل است که مراد تمام نعمتهاي خداوند علی العموم باشد که کافران آن را بصورت زشتی تبدیل نمودند و بجاي شکر آن
94 و از أمیر المؤمنین علیه السّلام و إبن عباس و سعید بن جبیر و ضحاك و مجاهد مروي است که - کفران کردند. -قرآن- 32
آنها کفّار قریشاند که پیامبر خود را تکذیب کردند و با او از در دشمنی و جنگ برآمدند و مردي از أمیر علیه السّلام پرسید
که معنی آیه چیست! فرمود: آنان دو طایفه فاجر از قریشند که بنو امیّه و بنو مغیره باشند بنو امیّه را خداوند تا مدّت معیّن مهلت
داده و تمتع بردند و بنو مغیره را شما در روز بدر کفایت کردید و بزندگیشان خاتمه دادید. و بقولی هم مقصود از آیه [جبلۀ
بن الأیهم] و پیروان او از عرب میباشند که نصرانی شدند و ملحق بدیار روم گشتند [ترجمه از مجمع البیان]. - آیات مذکوره
را دلالت بر امور چندي است: اوّل- آنکه کفران سبب زوال نعمت است بالکلیّه همچنانکه شکر سبب زیادت آن است. در
حدیث معراج آمده است که پیغمبر فرمود خداوند از امّت من شکایاتی فرمود: [ 1] آنکه من عمل فردا را از آنها نخواسته و
بآنها تکلیف نکردهام و آنها از من روزي فردا را میطلبند. [ 2] آنکه من روزي آنها را محول بغیر خودم نکردهام و آنها براي
غیر [ صفحه 92 ] من کار میکنند. [ 3] آنکه آنها روزي مرا میخورند و غیر مرا شکر میگذارند، بمن خیانت میکنند و با
خلق من مصالحه مینمایند. [ 4] آنکه عزّت مال من است و من عزّت دهندهام و آنها از غیر من عزّت میطلبند. [ 5] آنکه من
آتش را براي کافران آفریدهام و آنها کوشش میکنند که خود را در آن آتش بیفکنند. دوّم- دلیل است بر اینکه قرین و
همنشین بد آدمی را بطرف آتش میکشد و بدار بوار و هلاك میبرد و مؤمن مخلص را میسزد که از صحبت أهل کفر و
نفاق و بدعت دوري گزیند تا طبیعت او از اعتقاد زشت و عمل بد آنها بخود نگیرد. اي فغان از یار ناجنس اي فغان ||
همنشین نیک جوئید اي مهان سوّم- اینکه جهنم دار قرار براي اشرار است و شدّت حرارت آن خارج از توصیف و گفتار است
[ترجمه از تفسیر روح البیان]. تأویل عرفانی- در تأویلات نجمیه آمده است که در آیه اشاره بنعمت الوهیّت خالقیّه و رازقیه
براي نوع انسانی است و کفّار آنرا بکفر و انکار و و جحود بدل کردهاند و ارواح و قلوب و نفوس و ابدان خود را بدار هلاك
کشانیدهاند. ابدان خویش را بجهنّمی فرود آوردهاند که [یَصلَونَها وَ بِئسَ القَرارُ] و آن منتهاي بعد و دوري از حضرت ربوبی و
حرمان از جنان سعادات است. و نفوس خود را بدرکات جحیم انداخته و قلوب خود را بکوري و کري و نادانی دچار ساخته و
ارواح علوي خود را باسفل السافلین طبیعت مبتلا نموده و نعمتهاي اخلاق ملکیه حمیده را باخلاق شیطانیّه ذمیمه سبعیّه مبدل
کردهاند و براي خدا نظایر و مانندهاي بسیار و ندّهاي بیشمار از هوي و دنیا و شهوات آن قرار داده تا مردم را از پیروي حق و
331 [ صفحه 93 ] و طریقت که موصل بحقیقت است گمراه سازند. بگو بآنها - سیر بسوي حق بقدمهاي شریعت -قرآن- 300
بشهوات دنیا و نعیم آن سرگرم و متمتّع شوید و بدانید که مصیر و برگشت شما آتش جهنّم است براي ابدان و آتش نومیدي
است براي نفوس و آتش حسرت است براي قلوب و آتش بعد و مهجوري است براي ارواح [روح البیان].
[ [سوره إبراهیم [ 14 ]: آیات 32 تا 34
اشاره
اللّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الأَرضَ وَ أَنزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَراتِ رِزقاً لَکُم وَ سَخَّرَ لَکُمُ الفُلکَ لِتَجرِيَ فِی البَحرِ
مّا سَأَلتُمُوهُ وَ
ِ
بِأَمرِهِ وَ سَخَّرَ لَکُمُ الَأنهارَ [ 32 ] وَ سَخَّرَ لَکُمُ الشَّمسَ وَ القَمَرَ دائِبَینِ وَ سَخَّرَ لَکُمُ اللَّیلَ وَ النَّهارَ [ 33 ] وَ آتاکُم مِن کُل
سفینه و کشتی و اینکه لفظ در مفرد و « الفُلکَ » 457- إِن تَعُدُّوا نِعمَتَ اللّهِ لا تُحصُوها إِنَّ الإِنسانَ لَظَلُومٌ کَفّارٌ [ 34 ] -قرآن- 1
اي جادّین مستمریّن دائمین- دأب یعنی کاري که « دائِبَینِ » اي ذلّل یعنی خوار و رام شما کرد « سَخَّرَ لَکُمُ » جمع یکسان است
اي لا تحصروها یعنی آنرا « لا تُحصُوها » عادت مطرده شود و مراد در اینجا یعنی روش عادي خورشید و ماه براي رفاه شماست
بسیار کفران کننده نعم و جحود. - « کَفّارٌ » بسیار ستمکار « لَظَلُومٌ » بشماره نتوانید آورد و محدود و محصور نتوانید ساخت
413 [در اینکه آیات بیان - 390 -قرآن- 404 - 297 -قرآن- 378 - 140 -قرآن- 284 - 88 -قرآن- 128 - 11 -قرآن- 71 - قرآن- 1
دلایلی است که موجب شکر خداوندي [ صفحه 94 ] است در آنچه بما انعام فرموده است و موجب نقمت و عذاب است براي
کسی که کافر نعمت باشد و شکر باري تعالی و منعم حقیقی را بجاي نیاورد]. 32 - خداي [جلّ جلاله و تقدست اسماؤه معبود
بحق خدائی که معبودي غیر او نیست و الهی سواي او نیست] او خدائیست که آسمانها و زمین [و آنچه ما بین آنهاست و آنچه
در عالم علوي از اجرام سماوي و کواکب ثابت و سیّار و هواء و اثیر و خورشید و ماه و غیر آنها از آنچه ما آنرا نمیدانیم]
آفریده است [و تمام آنها آیات و دلائلی بر عظمت قدرت او و کمال نعمت او بر وجود است و همچنین در عالم سفلی از زمین
و معادن آن و عوالمی که در آن است آیات ناطقهاي براي مردم متفکّر میباشد] و او سبحانه تعالی خدائیست که از آسمان
[یعنی بالاي سر شما] آب فرو فرستاد و باران نازل فرمود و بوسیله باران [هر چیز را زنده کرد] و بسبب آن [انواع و اشکال]
میوههاي مختلف را براي روزي شما بیرون داد [و بوسیله آب شهر مرده و صحراي خشک را زنده و شاداب ساخت] و براي
شما [آدمیان] کشتیها را رام و مسخّر ساخت [یعنی بشما قدرت آن داد تا آنها را بسازید و کیفیت استعمال آنرا بشما الهام
فرمود] تا در دریا و بر سطح آب جاري شود و بامر او حرکت کرده [شما را و امتعه شما را بهر جا اراده کنید انتقال دهد] و
اوست که نهرهاي آب را مسخّر شما ساخت [و در شکم صحراها جاري فرمود [و زندگی و حیات اقالیم و اقطار را بوسیله
نهرهاي جاري در شهرها تأمین نمود تا شما سودمند شوید و بمصرف باغات و زراعات برسانید]. 33 - و اوست آن خدائی که
خورشید و ماه را براي انتفاع شما مهیّا و مسخّر ساخت که هر دو دائما در حرکت بوده [فتوري در آنها دست ندهد لَا الشَّمسُ
یَنبَغِی لَها أَن تُدرِكَ القَمَرَ وَ لَا اللَّیلُ سابِقُ النَّهارِ وَ کُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسبَحُونَ] [تا در روز از تابش آفتاب و شب از نور ماه برخوردار
] 279- شوید و میوهها و نباتات شما پخته شوند و بحدّي برسند که نعمت خدائیرا براي شما تمام سازند و اینکه -قرآن- 157
صفحه 95 ] برخورداري از آفتاب و ماه بطور دائب و دائم است [و در صلاح خلق و نباتات و منافع آنها دریغ و قصوري
ندارند]. و او آنخدائیست که شب و روز را رام شما ساخت و براي منافع شما مقرّر و مهیّا فرمود تا در شب آرام بگیرید و در
روز بکار و عمل بپردازید و از فضل و عنایت حق تعالی طلب و اکتساب نمائید]. 34 - و بشما پارهاي از آنچه خواستار آن
باشید [یعنی مورد نیاز و احتیاج شما از نعم باشد و مفسدهاي در آن نباشد و مصلحت اقتضا کند] عطا فرمود و اگر نعمتهاي
خدائی را که خواسته و ناخواسته بشما عطا فرموده است بخواهید شماره نمائید، شما قادر به احصاء و شماره آنها نیستید [زیرا
از حدّ شماره بواسطه فراوانی بیرون است تا چه رسد بآنکه بشکر واجب آن بشود قیام نمود] حقّا انسانی که [شکر نعمت را
تبدیل بکفر کرده است و شاکر غیر خالق و عابد غیر معبود شده است یعنی وضع شیء در غیر موضع نموده است] بسیار ستمگر
ظلوم است و بسیار کافر و منکر نعمی است که پروردگارش باو انعام فرموده است [ یا معنی چنین باشد که ظلوم است چون در
وقوع سختی و شدّت شکایت و جزع میکند و کفّار است چون نعمت خدائیرا جمع میکند و حقوق خدائی را ادا نمیکند].
[ [سوره إبراهیم [ 14 ]: آیات 35 تا 41
اشاره
إِّنَّهُنَّ أَضلَلنَ کَثِیراً مِنَ النّاسِ فَمَن تَبِعَنِی فَإِنَّهُ
ِ
اّجعَل هَذَا البَلَدَ آمِناً وَ اجنُبنِی وَ بَنِیَّ أَن نَعبُدَ الَأصنامَ [ 35 ] رَب
ِ
وَ إِذ قالَ إِبراهِیمُ رَب
مِنِّی وَ مَن عَصانِی فَإِنَّکَ غَفُورٌ رَحِیمٌ [ 36 ] رَبَّنا إِنِّی أَسکَنتُ مِن ذُرِّیَّتِی بِوادٍ غَیرِ ذِي زَرعٍ عِندَ بَیتِکَ المُحَرَّمِ رَبَّنا لِیُقِیمُوا الصَّلاةَ
فَاجعَل أَفئِدَةً مِنَ النّاسِ تَهوِي إِلَیهِم وَ ارزُقهُم مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُم یَشکُرُونَ [ 37 ] رَبَّنا إِنَّکَ تَعلَمُ ما نُخفِی وَ ما نُعلِنُ وَ ما یَخفی
عَلَی اللّهِ مِن شَیءٍ فِی الَأرضِ وَ لا فِی السَّماءِ [ 38 ] الحَمدُ لِلّهِ الَّذِي وَهَبَ لِی عَلَی الکِبَرِ إِسماعِیلَ وَ إِسحاقَ إِنَّ رَبِّی لَسَمِیعُ الدُّعاءِ
اّجعَلنِی مُقِیمَ الصَّلاةِ وَ مِن ذُرِّیَّتِی رَبَّنا وَ تَقَبَّل دُعاءِ [ 40 ] رَبَّنَا اغفِر لِی وَ لِوالِدَيَّ وَ لِلمُؤمِنِینَ یَومَ یَقُومُ
ِ
745 رَب - 39 ] -قرآن- 1 ]
اي- أبعدنی یعنی دور ساز مرا و بین من و آن دوري انداز. جنبه یجنبه « وَ اجنُبنِی » [ 174 [ صفحه 96 - الحِسابُ [ 41 ] -قرآن- 1
الواد- زمین محصور بین دو کوه و محلّ جریان سیل را هم وادي گویند -« بِوادٍ » اي بعض ذرّیتی « مِن ذُرِّیَّتِی » جنبا. أبعده
اي تمیل یعنی میل بآنها کنند و از روي شوق و محبّت بسوي آنها بشتابند. هویه یهواه هوي- اي مال إلیه و « تَهوِي إِلَیهِم »
یعنی حساب متحقّق میگردد و « یَقُومُ الحِسابُ » عشقه- یعنی باو میل کرد و عاشق او شد و هوي غالبا بمعنی عشق آمده است
476- 254 -قرآن- 456 - 154 -قرآن- 235 - 128 -قرآن- 146 - 15 -قرآن- 109 - پیدا میشود. -قرآن- 1
تفسیر معانی:
اشاره
[اینک بعد از بیان نعمات عمومی بیان نعم خصوصی براي عرب و اولاد ابراهیم ویژه ساکنین حرم الهی]. 35 - و بیاد آور [ یا
محمّد صلّی اللّه علیه و آله] زمانی را که ابراهیم علیه السّلام [پس از فراغ از بناي کعبه] در مناجات خود عرضه داشت که اي
پروردگار من اینکه شهر مکّه را در امان بدار [یعنی اهل آن را در امنیّت از مخاوف و مکاره قرار ده که [ صفحه 97 ] خونی در
آن ریخته نشود و کسی در آن دچار ستم نگردد و صیدي در آن شکار نشود و درختی در آن قطع نگردد [أَ وَ لَم یَرَوا أَنّا جَعَلنا
حَرَماً آمِناً وَ یُتَخَطَّفُ النّاسُ مِن حَولِهِم] و مرا و پسران مرا [که از صلب منند] از اینکه بتها را بپرستیم دور بدار [یعنی ما را بدین
توحید و اسلام ثابت و پایدار بدار و ما را بلطف خود از پرستش غیر خودت و از آنچه بت محسوب شود دور ساز]. -قرآن-
-36 پروردگارا حقّا که اینکه بتها بسیاري از مردم را بگمراهی انداختهاند [یعنی بسیاري از مردم بسبب آنها و 208-120
پرستش آنها گمراه شدهاند و از طریق حق و صواب براه باطل و ضلال افتادهاند] پس هر کس پیروي مرا کرده است [در آنچه
او را خواندهام و با ایمان کامل بتوحید خالص گرائیده و تصدیق مرا نموده است] پس او از من است [و از جمله بستگان من
است و حال او مانند حال من است] و هر کس نافرمانی مرا کرد [و پیروي من در دین توحید و ترك پرستش بتان ننمود] امر
امر تست و حقّا تو آمرزندهاي و قادري که او را بیامرزي و بتوبه گناه او را ببخشی. 37 - پروردگارا همانا من بعض از ذریّه
خودم را [یعنی اسماعیل علیه السّلام و هاجر مادرش را] در درّه کوهی بایر و عاري از هر نوع کشت و زرع [زمینی بیآب و
علف و سنگلاخ] در جوار خانه با احترام تو [که هر گونه تعرضی و خطائی در آن حرام است] سکنی دادهام- اي پروردگار ما
براي اینکه نماز را برپا دارند [و آن را با تمام کیفیّات و حدود مداومت کنند] بنابراین دلهاي پارهاي از مردم را بسوي آنها
مایل ساز و آنان را دوست ذریّه من قرار ده [تا بر آنها وارد شوند و بآنان انس گیرند و مدار معاش آنها فراهم شود و موجبات
حجّ و عمره براي مسلمین مهیّا گردد] و آنها را از میوهها و انواع محصولات روزي ده و بهرهمند ساز، باشد که آنان شکر
38 - اي پروردگار ما حقا تو میدانی آنچه را ما پوشیده [ نعمتهاي ترا بگذارند [و باقامه نماز ترا پرستش نمایند]. [ صفحه 98
داریم [و در پنهانی از نظر غیر بجا میآوریم] و آنچه را آشکار میسازیم [یعنی در ظاهر و در نظر دیگران بعمل میآوریم] و
چیزي [در هیچ حال از گذشته و آینده و حال] بر خداي [عالم الغیب و الشّهاده] پوشیده و پنهان نیست نه در زمین و نه در
آسمان [زیرا او سبحانه و تعالی عالم است بعلم ذاتی و نسبت او بهر معلومی متساوي است]. 39 - حمد و سپاس مختص
خدائیست که در بزرگی [و سنّ پیري] بمن اسماعیل علیه السّلام را [بقول إبن عباس در نود و نه سالگی] و اسحاق علیه السّلام
را [نیز بقول او در یکصد و دوازده سالگی] موهبت و عطا فرمود حقّا پروردگار من شنونده و اجابت کننده دعاء و درخواست
[بندگان است]. 40 - اي پروردگار من مرا برپا دارنده [یعنی مداوم و مواظب] نماز قرار ده و پارهاي از ذریّه مرا [که موحّ د و
مسلم باشند نیز] مواظب و مداوم نماز فرما- اي پروردگار ما دعاي مرا بپذیر [زیرا بخلوص ترا میخوانم و ترا عبادت میکنم].
-41 اي پروردگار ما بیامرز مرا و پدر و مادر مرا و مؤمنان را [که بدین تو و یکتائی تو تصدیق کردهاند] در روزي که خلایق
براي حساب برپا میایستند [ یا روزي که حساب برپا و محقّق میگردد و وقت میزان و حساب فرا میرسد و ظاهر میگردد].
صاحب مجمع البیان فرماید: که اصحاب ما [یعنی امامیه اثنی عشریه] به آیه [رَبَّنَا اغفِر لِی وَ لِوالِدَيَّ ... الخ] استدلال کردهاند به
اینکه که پدر و مادر ابراهیم علیه السّلام کافر نبودهاند زیرا آنحضرت براي آنها از خداوند آمرزش خواسته است و اگر کافر
بودند اینکه درخواست را براي آنها نمینمود زیرا در آیه دیگر فرموده است [فَلَمّا تَبَیَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلّهِ تَبَرَّأَ مِنهُ] یعنی چون بر او
] 446- 121 -قرآن- 378 - واضح شد که دشمن خداست از او بیزاري جست پس مسلم است که پدر او که کافر -قرآن- 85
صفحه 99 ] بوده است جد مادري او یا بقول بعضی عموي او بوده است و آن کسیکه بروایت حسن گفته است که چون وعده
بپدر خود داده بود که براي او دعا کند [و ما کان دعاؤه لابیه و استغفاره له إلّا عن موعدة وعدها ایّاه فلما تبین له أنّه عدوّ للّه
تبرّأ منه] براي پس از اسلام او بوده و چون پدرش بر کفر بمرد او از پدر بیزاري جست گفتار نادرست و بیمعنی است زیرا
ابراهیم علیه السّلام اینکه دعا را در کبر سن پیري و پس از اینکه اسماعیل و اسحاق باو عطا شده بود اینکه دعا را نمود و اگر
در اینوقت عداوت پدر کافرش نسبت بخدا بر او واضح شده است قصد دعاي ابراهیم براي او جایز نبوده است. و بنا بنقل
صاحب روح البیان از سیوطی: [فلمّا تبین له أنّه عدوّ للّه تبرّأ منه] او عمویش بوده است نه پدر حقیقی او و عرب عمو را أب
مینامد و همچنان که خاله را امّ میگوید و معذلک عقیده خود صاحب تفسیر روح البیان اینست که پدر حقیقی او بوده است
براي اینکه از رفقاي دیگر سنّی خود که بر اینکه عقیده هستند عقب نمانده باشد و کلماتی هم از دمیري صاحب حیاة الحیوان
رَبَّنَا اغفِر لِی ... بارخدایا بیامرز مرا و » : نقل و استشهاد میکند [و العلم عند اللّه]. و أبو الفتوح رازي هم در تفسیر خود گوید
مادر و پدر مرا و اینکه دلیل میکند که مادر و پدر ابراهیم مؤمن بودهاند چه نشاید که او کافر مصرّ بر کفر را دعا کند بغفران
70- قرآن- 50 - «...
[ [سوره إبراهیم [ 14 ]: آیات 42 تا 52
اشاره
وَ لا تَحسَ بَنَّ اللّهَ غافِلاً عَمّا یَعمَلُ الظّالِمُونَ إِنَّما یُؤَخِّرُهُم لِیَومٍ تَشخَصُ فِیهِ الَأبصارُ [ 42 ] مُهطِعِینَ مُقنِعِی رُؤُسِهِم لا یَرتَدُّ إِلَیهِم
طَرفُهُم وَ أَفئِدَتُهُم هَواءٌ [ 43 ] وَ أَنذِرِ النّاسَ یَومَ یَأتِیهِمُ العَذابُ فَیَقُولُ الَّذِینَ ظَلَمُوا رَبَّنا أَخِّرنا إِلی أَجَلٍ قَرِیبٍ نُجِب دَعوَتَکَ وَ نَتَّبِعِ
الرُّسُلَ أَ وَ لَم تَکُونُوا أَقسَ متُم مِن قَبلُ ما لَکُم مِن زَوالٍ [ 44 ] وَ سَ کَنتُم فِی مَساکِنِ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَنفُسَ هُم وَ تَبَیَّنَ لَکُم کَیفَ فَعَلنا
701- بِهِم وَ ضَ رَبنا لَکُمُ الَأمثالَ [ 45 ] وَ قَد مَکَرُوا مَکرَهُم وَ عِندَ اللّهِ مَکرُهُم وَ إِن کانَ مَکرُهُم لِتَزُولَ مِنهُ الجِبالُ [ 46 ] -قرآن- 1
فَلا تَحسَ بَنَّ اللّهَ مُخلِفَ وَعدِهِ رُسُلَهُ إِنَّ اللّهَ عَزِیزٌ ذُو انتِقامٍ [ 47 ] یَومَ تُبَدَّلُ الأَرضُ غَیرَ الأَرضِ وَ السَّماواتُ وَ بَرَزُوا لِلّهِ الواحِدِ
القَهّارِ [ 48 ] وَ تَرَي المُجرِمِینَ یَومَئِذٍ مُقَرَّنِینَ فِی الَأصفادِ [ 49 ] سَرابِیلُهُم مِن قَطِرانٍ وَ تَغشی وُجُوهَهُمُ النّارُ [ 50 ] لِیَجزِيَ اللّهُ کُلَّ
413 هذا بَلاغٌ لِلنّاسِ وَ لِیُنذَرُوا بِهِ وَ لِیَعلَمُوا أَنَّما هُوَ إِلهٌ واحِ دٌ وَ لِیَذَّکَّرَ - نَفسٍ ما کَسَ بَت إِنَّ اللّهَ سَرِیعُ الحِسابِ [ 51 ] -قرآن- 1
[ 28 [ صفحه 101 - یعنی در آنروز چشمها باز -قرآن- 1 « تَشخَصُ فِیهِ الَأبصارُ » [ 124 [ صفحه 100 - أُولُوا الَألبابِ [ 52 ] -قرآن- 1
میماند و از هول و بیتابی پلک بهم نمیزند. شخص یشخص شخوصا: اي فتح و لم یطرف یعنی باز میماند و بهم نمیخورد و
یعنی سرها بطرف آسمان بلند کرده و « مُقنِعِی رُؤُسِهِم » اي مسرعین یعنی شتابان « مُهطِعِینَ » تشخص نیز ترتفع ترجمه شده است
یعنی چشمها را بر نمیگردانند و « لا یَرتَدُّ إِلَیهِم طَرفُهُم » پیش رو را مینگرند بدون اینکه توجه و التفات بچیزي داشته باشند
أصل طرف حرکت دادن پلکهاي چشم است و چشم را هم طرف گویند زیرا اینکه تحریک بوسیله آن است و طرفۀ العین
إنذار: « وَ أَنذِرِ » اي خلاء. یعنی از فرط دهشت و حیرت دلهاشان خالی از فهم است « وَ أَفئِدَتُهُم هَواءٌ » یعنی یک چشم بهمزدن
یعنی مکر آنها نزد « وَ عِندَ اللّهِ مَکرُهُم » من انتقال « مِن زَوالٍ » زمان و مدّت سر رسید « أَجَلٍ » یعنی خبر دادن بترس از فرجام کار
گفتهاند [إن] بمعنی [ما] نافیه است و « وَ إِن کانَ مَکرُهُم لِتَزُولَ مِنهُ الجِبالُ » خدا نوشته شده است تا کیفر و جزاي آنها را بدهد
[لام] تأکید آن است و معنی چنین میشود [و ما کان مکرهم لتزول منه الجبال فی ثباتها و رسوخها] یعنی مکر آنها چنان نیست
که در ثبات و رسوخش کوهها را زایل و برطرف کند و مراد از جبال رسالت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله است که در ثبات و
رسوخ از کوهها نیرومندتر و ثابتتر است- و کسائی [لام- لتزول را] مفتوح خوانده و لتزول منه الجبال گفته بنابر اینکه أنّ إن
مخففه باشد و لام فاصله و معناي آن بزرگ شمردن مکر آنها باشد یعنی [هر چند مکر آنها بحدّي بزرگ باشد که هر آینه
قرن بعضهم إلی بعض یعنی پارهاي بپاره دیگر محکم بستهاند بواسطه شرکتی که با « مُقَرَّنِینَ » [ کوهها از آن برطرف گردد
یعنی در قیدها و زنجیرها و مفرد آن صفد است و اصل آن شدّ و محکم « فِی الَأصفادِ » یکدگر در عقاید و اعمال داشتهاند
بستن است صفد یصفد صفدا: اي اعطاه یعنی باو عطا و بخشش کرد ولی صفّده بتشدید یعنی قیّده و شدّه یعنی او را مقیّد
575 -قرآن- - 368 -قرآن- 550 - 225 -قرآن- 335 - 175 -قرآن- 203 - جمع سریال -قرآن- 162 « سَرابِیلُهُم » ساخت و محکم ببست
-1722- 1578 -قرآن- 1706 - 930 -قرآن- 1563 - 794 -قرآن- 877 - 752 -قرآن- 766 - 715 -قرآن- 738 - -659-647 قرآن- 706
و هناء چیزي است مانند زفت که شترهاي « قَطِرانٍ » . 1961 [ صفحه 102 ] که بمعناي قمیص یعنی پیراهن است - قرآن- 1946
اي و تغطی یعنی میپوشاند. غشیه یغشاه غشیا اي غطّاه و « وَ تَغشی » جرب را بآن روغن مالی میکنند و همان لفظ سیاه باید باشد
273- 172 -قرآن- 264 - 53 -قرآن- 161 - رسانیدن کافی در موعظه و تذکیر. -قرآن- 42 « بَلاغٌ » ستره یعنی آن را پوشانید
تفسیر معانی:
اشاره
-42 و البته گمان مدار [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله و مپندار] خدا را غافل از آنچه ستمکاران میکنند [و از اینکه ظالمان را
بر کردارشان عقوبت نمیکند و داد مظلومان را از آنها نمیستاند و از اینکه عقاب آنها را بآنچه مستوجب آن هستند بتأخیر
میاندازد غمین مباش. خداوند حساب آنها را دارد و محیط بآنهاست و زود است که آنها را بجزاي اعمالشان برساند و مپندار
که خداوند را در باره آنها اهمالی باشد. چنین نیست او امهال میکند نه اهمال، او مهلت میدهد بظالمین نه از غفلت بلکه از
دقت و حکمت زیرا حکمت او اقتضا کرده است که دنیا در پیش خدا از بال پشهاي پوچتر باشد و اینجا محل عقوبت آنها
نیست و عقوبت آنها موکول بسراي دیگر است] جز اینکه نیست که [عقاب و مجازات آنها را] بتأخیر و بعقب میاندازد بروز
رستاخیز و آن روزیست که در آن روز چشمها بسوي آسمان باز شده بیحرکت میمانند [و از تحیّر و دهشت و هول و رهبت
آنچه میبینند دیدهها باز و پلکها بهم نمیخورد و توجه بجائی ندارند]. خطاب پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله باین خطاب و
مانندهاي آن مثل خطاب [وَ لا تَکُونَنَّ مِنَ المُشرِکِینَ] و [وَ لا تَدعُ مَعَ اللّهِ إِلهاً آخَرَ] و غیرهما از باب [ایّاك اعنی و اسمعی یا
جاره] است در ظاهر خطاب بپیامبر صلّی اللّه علیه و آله است و در واقع خطاب بامّت اوست و در اینکه خطاب تسلیت و توطین
43 - شتابانند [بسوي آنکسی که آنها 163- 119 -قرآن- 122 - خاطري هم براي رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله است. -قرآن- 80
را بعرصه محشر دعوت میکند و او اسرافیل علیه السّلام است] و سرها بسوي آسمان بلند است [و دائما بآنسو نظر [ صفحه
103 ] دارند و ابدا بچیز دیگري توجه و التفات ندارند و چگونه چنین نباشد! روز بیچارگی است روز صاعقه است روز حاقّه و
صاخّه و طامّۀ الکبري است براي کسیکه اینکه روز را دروغ پنداشته و براي آن ذخیرهاي برنداشته روز فزع اکبر و روز بیتابی
و بینوائی است] چشمهاشان بسوي خود برنمیگردد [و از شدت هول و هراس قیامت زیر پاي خود را نمیبینند و نظرشان دائما
بیکسو است و دیدهها باز و بیحرکت است] و دلهاشان [از کثرت بیم و جزع] خالی [از هر سرور و طمع در خیري است و
چنان ماند که دلها از جاي خود حرکت کرده بطرف گلوگاه آمده نه بیرون میآید و نه بجاي خود بر میگردد و مانند هوا در
بین زمین و آسمان معلّق مانده است و یا مانند هواي متحرّك دلهاشان مضطرب و لرزان است و با اینکه کیفیّت حال آنها در
فزع اکبر چه خواهد بود!] 44 - و بترسان [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله] مردم را و از فرجام ترسناکشان بآنها خبر ده [و بر انذار
خود ثابت باش] روزي را که عذاب آنها فرارسد [و آن روز رستاخیز است] و آنانکه [بارتکاب گناهان بخویشتن و دیگران]
ستم کردند گویند پروردگارا مرگ ما را بوقت نزدیکتري بتأخیر انداز [و براي مدّت کم و نزدیکی بدنیا برگردان] که در
آنمدت کم دعوت ترا اجابت کنیم و فرستادگان ترا [در آنچه ما را بآن دعوت میکنند] پیروي نمائیم [و آنچه را باختهایم
تدارك کنیم] [سپس خطاب الهی رسد یا فرشتگان آنها را مخاطب ساخته گویند:] آیا شما نبودید که پیش از اینکه یعنی در
دار دنیا قسم یاد میکردید که شما را زوالی نیست! [و چون مردید نه بعثی است و نه حسابی و نه انتقال نشئهاي و نه عذابی] [وَ
45 - و حال آنکه شما در دیار و خانها و مساکن کسانی 860- أَقسَ مُوا بِاللّهِ جَهدَ أَیمانِهِم لا یَبعَثُ اللّهُ مَن یَمُوتُ]. -قرآن- 784
سکنی و منزل یافته بودید که بخودهاشان ستم کرده بودند و بر شما واضح و روشن شده بود که ما با آنها چه کردیم و براي
شما مثلها زدیم و نمونههائی ذکر کردیم [ صفحه 104 ] [و بیان کردیم تمام آنچه بر عاد و ثمود گذشت و بر مانند آنها رفت و
بسبب تکذیب پیمبران چه بر آنها گذشت و چگونه هلاك شدند و شما هم آنچه از بلیّات بر آنها نازل شده بود شنیدید و
- دانستید و باز هم عبرت نگرفتید و پند نیافتید و بر فرض محال باز هم اگر برگردید شما را موعظه سودي نخواهد بخشید]. 46
[و با آنکه ما آنچه باید با ستمکاران کنیم کردیم] حقا کافران و ستمکاران هم [با پیمبران پیش از تو و اینکه کافران زمان تو]
هر کید و مکر و حیلهاي که ممکنشان بود و در طاقت خود داشتند و از آنها برمیآمد [در باره پیمبران و مؤمنان] بجاي آوردند
[و کوتاه نیامدند] و خداوند هم آنها را از مکر کفّار حفظ نمود] و خداوند مکر آنها را شناخته و جزاي مکر آنها در نزد خدا
نوشته و ثبت است [و کیفر آنها را دیدهاند و خواهند دید] هر چند مکر آنها [براي باطل کردن آیات خداوندي و حجّتهاي
قرآنی و آنچه تو براي آنها آوردهاي] بحدّي باشد که کوهها را هم از جا بکند و زایل و بر طرف سازد نتواند دینی را که از
کوهها استوارتر است و پا برجاتر است زایل و برطرف سازد]. و بقرائت دیگر- [که إن در إن کان را نافیه بدانیم معنی اینکه
باشد که ...] مکر و کید آنها بهر پایه و شدت باشد نمیتواند کوهها را از جا بکند و بأنبیاء خدا ضرري نمیرساند و امر آنها از
بین نمیرود [ویژه امر محمّد صلّی اللّه علیه و آله را که از کوهها ثابتتر و استوارتر است]. 47 - و البته گمان مبر [ یا محمّد
صلّی اللّه علیه و آله] که خداوند عزّ اسمه آنچه را بپیمبران و فرستادگان خود وعده [پیروزي و ظفر بر کفّار را چه در دنیا و چه
در آخرت] داده است خلاف کند و بوعده خود وفا نکند [خداوند اصلا نسبت بهیچ کس خلف وعده نمیفرماید چه رسد
نسبت بپیمبران و دوستان خود] بدانید که خداوند عزیز است و هرگز مغلوب نمیشود [و قدرت او مانع است که کافران را بحال
خود گذارد و فرستادگان او مغلوب آنها شوند] و او منتقم است [و انتقام [ صفحه 105 ] اولیاء خود را از دشمنان خود خواهد
گرفت]. 48 - [بیاد آور یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله] روزي را که زمین بدل میشود بزمین دیگري و آسمانها بآسمان دیگري و
در آنروز خلایق از گورهاي خود بیرون آیند و در برابر [محکمه عدل الهی] براي محاسبه و محاکمه ظاهر شوند [و اعمالشان
در میزان عدل سنجش و بحساب آنها دقیقا رسیدگی شود و پاداش و کیفر خود را دریابند] در برابر آنخدائی که یگانه و
یکتاست [غالبی است که مغلوب شدنی نیست و دادرسی عادل که غیر از او دادرس براي احدي نیست و جز درگاه او پناه و
مستجاري نیست] و آنخدائی که قهّار است [مالکی است که بندگان همه مملوك او و مقهور اویند و بقهر او تمام آثار محو و
همگان مضمحلاند و جز ذات مقدّس او چیزي را بقاء و ثباتی نیست]. 49 - و در آنروز مجرمین [یعنی کافرانرا] مینگري که
در غل و زنجیرها بیکدیگر بسته و دستهاشان بگردنها مقرون و متصل گشته- یا خود آنها بیکدیگر مرتبط و با یک زنجیر
بیکدیگر مقرون و متصلاند یا هر کافري با شیطانی که او را گمراه ساخته بغلّی مقیّداند]. 50 - پیراهنهاي آنها از قطران [یعنی
بدنها آلوده و چرب شده بنفط سیاه سوزان یا مس و روي مذاب] و چهرههاي آنها را آتش پوشانیده [و باطراف روي آنها
احاطه کرده است]. 51 - [و اینکه رفتار نسبت بآنان از آنجهت است] تا هر فردي و هر نفسی آنچه را در دار دنیا کسب کرده و
بعمل آورده است جزا و کیفر آنرا دریابد [اگر کسب خیر کرده و ایمان داشته و فرمان خدا و رسول را برده است پاداش و
ثواب آنرا بگیرد و اگر کسب شرّ کرده و بکفر مرده و انکار مبانی دین خدا و توحید و معاد را نموده است فرجام کارش
عذاب الیم و آتش جحیم باشد] زیرا خداوند در محاسبه و مجازات سریع است و درنگی ندارد [و حساب کسی او را از حساب
52 - اینکه [قرآن با آنچه از مواعظ و فنون نصایح و تذکّراتی که در آن است] براي [ دیگري باز نمیدارد]. [ صفحه 106
آگاهی خلق رسا و کافی است و براي اینکه نازل شده است که مردم بوسیله آن از فرجام حال و کار خود بترسند [و از عذاب
خدا بیمناك گردند و راه راست پیش گیرند] و براي آنکه بدانند و متنبه شوند که فقط او یگانه معبودي است که شریک و
نظیري براي او نیست و براي اینکه صاحبان خرد و دارندگان عقل متذکّر شوند [و هر عملی که میکنند رضاي ذات مقدس
معبود یکتا را بیاد داشته باشند]. یا من ملکوت کلّ شیء بیده || طوبی لمن ارتضاك ذخرا لغده اینکه بس که دلم جز تو ندارد
[ کامی || تو خواه بده کام دلم خواه مده [از جامی] [ صفحه 107